:-)
باوجود اینکه سعی کردیم پنجشنبه جمعه شلوغی رو سپری کنیم که عدم وجود بابا رو کمتر حس کنیم بازم طولانی و کشدار به نظر میرسید.......ولی خداروشکر تموم شد...فردا شنبه است و بقیه هفته انشالا به خوبی سپری بشه...
پنجشنبه صبح آکادمی آزمون داشتی که باز هم موفق شدی حضور مجددت رو تثبیت کنی...
عصرش ساعت 4 با ساینا جون همکلاسی پارسالیت که امسال به مدرسه دیگه ای رفته بود، واسه دیدن نمایش زمستونه قرار داشتیم...بخصوص دنا جون حسابی لذتشو برد و شخصیت ها ارتباط برقرار میکرد...یک ساعتی بعد از نمایش توی محوطه فرهنگسرا مشغول بازی شدید...
جمعه تا ظهر کارهامونو انجام دادیم بعدش سه تایی رفتیم پارک بازی و هواخوری...بعدم تمرین پیانو و مطالعه ... بعدم شام و لالا....
الان دارم ، در کمال آرامش وایپ آوت میبینم و همزمان تایپ میکنم واست...جفتتون خوابیدین... عاشقتونم :****
خدایا شکرت...